مثنوی هفتاد من ـ اشعار و زندگینامه شاعر طنز پرداز ناصر فیض
این شعر زیبا اثر استاد طنز معاصر آقای «ناصر فیض» است. ایشان هفتاد بار واژه «من» را در یازده بیت تکرار کردهاند. و مثنوی هفتاد من را سرودند!
مثنوی هفتاد من
{مَن اگر با مَن نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن گر شوم مَن باشد از مَن ما ترین
مَن نمیدانم کیام مَن، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن، روشن است
مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن!
ای مَنِ غمگین مَن در لحظههای شاد مَن!
هر چه از مَن یا مَنِ مَن، در مَنِ مَن دیدهای
مثل مَن وقتی که با مَن میشوی خندیدهای
هیچ کس با مَن چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
ای مَنِ با مَن، که بی مَن، مَنتر از مَن میشوی
هر چه هم مَن مَن کنی، حاشا شوی چون مَن قوی
مَن مَنِ مَن، مَن مَنِ بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن، مثل مَن درگیر نیست
کیست این مَن؟ این مَنِ با مَن ز مَن بیگانهتر
این مَنِ مَن مَن کُنِ از مَن کمی دیوانهتر؟
زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست
ور نه مَن مَن کردن مَن، از مَن مَن عار نیست
راستی! این قدر مَن را از کجا آوردهام
بعد هر مَن بار دیگر مَن، چرا آوردهام؟
در دهان مَن نمیدانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد مَن}۱
۱ـ ارجاعات: شاعر: ناصر فیض / از کتاب: املت دسته دار
……………………………………………………………
……………………………………………………………
…………………………………………………………..
مثنوی هفتاد من
{مَن (۱) اگر با مَن (۲) نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن(۳) گر شوم مَن(۴) باشد از مَن(۵) ما ترین
مَن(۶) نمیدانم کیام مَن(۷)، لیک یک مَن(۸) در مَن(۹) است
آن که تکلیف مَنَ(۱۰)ش با مَن(۱۱) مَنِ(۱۲) مَن(۱۳)، روشن است
مَن(۱۴) اگر از مَن(۱۵) بپرسم ای مَن(۱۶) ای همزاد مَن(۱۷)!
ای مَنِ(۱۸) غمگین مَن(۱۹) در لحظههای شاد مَن(۲۰)!
هر چه از مَن(۲۱) یا مَنِ(۲۲) مَن(۲۳)، در مَنِ(۲۴) مَن(۲۵) دیدهای
مثل مَن(۲۶) وقتی که با مَن(۲۷) میشوی خندیدهای
هیچ کس با مَن(۲۸) چنان مَن(۲۹) مردم آزاری نکرد
این مَنِ(۳۰) مَن(۳۱) هم نشست و مثل مَن(۳۲) کاری نکرد
ای مَنِ(۳۳) با مَن(۳۴)، که بی مَن(۳۵)، مَن(۳۶)تر از مَن(۳۷) می شوی
هر چه هم مَن(۳۸) مَن(۳۹) کنی، حاشا شوی چون مَن(۴۰) قوی
مَن(۴۱) مَنِ(۴۲) مَن(۴۳)، مَن(۴۴) مَنِ(۴۵) بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچ کس با مَن(۴۶) مَنِ(۴۷) مَن(۴۸)، مثل مَن(۴۹) درگیر نیست
کیست این مَن(۵۰)؟ این مَنِ(۵۱) با مَن(۵۲) ز مَن(۵۳) بیگانهتر
این مَنِ(۵۴) مَن(۵۵) مَن (۵۶) کُنِ از مَن(۵۷) کمی دیوانهتر؟
زیر باران مَن(۵۸) از مَن(۵۹) پر شدن دشوار نیست
ور نه مَن(۶۰) مَن(۶۱) کردن مَن(۶۲)، از مَن(۶۳) مَن(۶۴) عار نیست
راستی! این قدر مَن(۶۵) را از کجا آوردهام
بعد هر مَن(۶۶) بار دیگر مَن(۶۷)، چرا آوردهام؟
در دهان مَن(۶۸) نمیدانم چه شد افتاد مَن(۶۹)
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد مَن(۷۰)}۲
شاعر: ناصر فیض / از کتاب: املت دسته دار
۲ـ ارجاعات: نشریه اجتماعی، فرهنگی «بسوی سعادت»/ سال دوم، پانزدهم دی ۱۳۹۴، شمارهٔ دوازدهم، تهران/ صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر: صفی الله لشینی/ ص۴۴
………………………………………………………..
…………………………………………………………
…………………………………………………………
زندگینامه شاعر طنز پرداز «ناصر فیض»
{ناصر فیض (زادهٔ ۲ خرداد ۱۳۳۸) شاعر طنزپرداز ایرانی است. اثر وی با عنوان فیضبوک در بخش شعر نامزد جایزه کتاب فصل شده است.
ناصر فیض در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در شهر قم در خانواده روحانی به دنیا آمد و اصالتا اهل روستای آلنی است ،پدر وی فیض مشکینی پسردایی آیتالله علی مشکینی است،او همچنین در برخی جشنوارهها به عنوان داور حضور داشته است. نخستین آشنایی او با آثار طنز از طریق مطالعه نوشتههای عزیز نسین نویسنده اهل ترکیه بود. فیض اولین کتاب خود را در سال ۱۳۸۰ منتشر کرد. املت دستهدار شامل ۵۸ قطعه شعر طنز در قالبهای غزل، رباعی و مثنوی است و موضوعات آن اغلب فرهنگی و اجتماعی است.
علاوه بر آن، فیض آثاری را از زبان ترکی استانبولی به فارسی ترجمه کرده است. او همراه با شهرام شکیبا یکی از دو داور برنامه تلویزیونی قند پهلو است. فیض همچنین ترانههایی نیز سروده است که برخی از آنها اجرا شدهاند.
فیض دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است و از سال ۱۳۷۲ در شهر تهران سکونت دارد. او عضو شورای عالی موسیقی و شعر صدا و سیما نیز هست.
جوایز
فیضبوک مجموعه اشعاری به طنز نوشته این شاعر در بیست و ششمین دوره جایزه کتاب فصل شایسته تقدیر اعلام شد. در این دوره به هیچ کتاب ادبی جایزه اعطا نشد. در سال ۱۳۹۲ سازمان هنری رسانهای اوج از این شاعر تقدیر کرد.
آثار
اولین آثار چاپ شدهاش چند رباعی در اطلاعات هفتگی (سال ۱۳۶۵) بوده و ستون نیشتر (پنجشنبهها، روزنامه جام جم) را هم نویسندگی میکند. از کتابهای منتشر شده وی:
-
ترجمه اشعار و بیوگرافی ۴۰ شاعر ترک در سال ۱۳۸۰ (اولین کتاب چاپ شده اش)
-
گزیده ادبیات معاصر (اولین اثر وی سال ۱۳۶۵)
-
فیضبوک، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۲
-
املتهای دستهدار
-
نزدیک تهخیار
-
دستهایم را برای تو میآورم (ترجمه)
-
اگر کمونیسم بیاید (ترجمه، نویسنده: مظفر ایزگو)،
-
نامههایی به تارانتا بابو (ترجمه، نویسنده: ناظم حکمت)}۳
۳ـ ارجاعات: زمدگینامه ناصر فیض/ سایت: ویکی پدیا/ آدرس: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D9%81%DB%8C%D8%B6
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
اشعاری از استاد ناصر فیض
{سوختم
باشد ولی نگفتی، این حرف آخرت بود
من باخبر نبودم، ازآن چه در سرت بود
باور نکردم اما،گفتی مرا ندیدی!
یا من شکسته بودم، یا عین باورت بود
یک شب رسیدی از راه، دست مرا فشردی
چیزی شبیه خنجر، در دست دیگرت بود
در دست های من بود یک عمر دست هایت
دستی که رنگ خون داشت، دستی که خنجرت بود
من مثل سایه ای از آیینه ات گذشتم
زخمم زدی نگفتی شاید برادرت بود
از پشت کوهم اما فهمیده ام همین قدر
یا از تو بد نگفتم، یا در برابرت بود
من سوختم تو ماندی، باور نکردی از من
خاکستری که دیدی دیدار آخرت بود
شعر از : ناصر فیض
****************************
باورت نیست
می خواهمت،می دانی اما باورت نیست
فکری به جز نامهربانی در سرت نیست
دیگر شدی هر چند ، اما من همانم
آری همان شوری که در سر دیگرت نیست
من دوستت دارم تمام حرفم این است
حرفی که عمری گفتم اما باورت نیست
من آسمانی بیکران ، روحی بلندم
باور کن این کوتاهی از بال و پرت نیست
ای کاش درآغاز با من گفته بودی
وقتی توان آمدن تا آخرت … نیست
شعر از: ناصر فیض}۴
۴ـ ارجاعات: http://www.tanznama.com/%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B6/
پاسخ دهید