میرزا کوچکخان جنگلی که بود؟ (تصویر سر بریده میرزا کوچک خان جنگلی)
{ابراهیم فخرایی، مولف کتاب «سردار جنگل» که اطلاعات دست اول از تاریخچه نهضت گیلان دارد، درباره میرزا یونس رشتی (معروف به میرزاکوچک) چنین مینویسد:
«…وی سالهای اول عمرش را در مدرسه «حاج حسن» واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع که آنوقتها رونقی داشت به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید چند وقتی هم در تهران در مدرسه محمودیه به همین منظور اقامت گزید و با این مقدمات میبایست قاعدتاً امام جماعت یا یک مجتهد جامعالشرایط از کار درآید اما حوادث و انقلابات کشور، مسیر افکارش را تغییر داد و عبا و نعلین و عمامه را به تفنگ و فشنگ و نارنجک مبدل ساخت.
مردی خوش هیکل و قویالبنیه و زاغ چشم، دارای سیمایی متبسم، بازوانی ورزیده و پیشانی باز بود. از لحاظ اجتماعی، مودب، متواضع، خوش برخورد، و از جنبه روحی عفیف و با عاطفه و معتقد به فرایض دینتی و مومن به اصول اخلاقی.
در جوانی عمامه داشت و بین طلاب و همسالانش شاگردی با استعداد، صریحاللهجه، و طرفدار عدل و حامی مظلوم بشمار میرفت. هر کس به دیگری تعدی میکرد یا کمترین اجحاف و بیاعتدالی روا میداشت، مشت میرزا بالای سر شخص متعدی بلند میشد و تجاوز طلاب علوم دینی را به حقوق یکدیگر چه در داخل مدرسه و چه در خارج آن مطلقاً بیکیفر نمیگذاشت.[تا اینجا صفحه ۱۴۸ کتاب]
به استخاره اعتقادی عجیب داشت و هر جا به مشکلی برمیخورد و یا تردیدی در اقدام به کار مورد نظرش پیدا میکرد دستش بیدرنگ به سوی تسبیح (که همیشه همراه داشت) دراز میشد و نتیجه استخاره را هر چه بود آناً بکار میبست. در عکسی که از شورای انقلاب گیلان به یادگار مانده و میرزا را با فرماندهان ارتش سرخ نشان میدهد، تسبیح میرزا روی میز کوچکی که در برابر شان قرار دارد با کمال وضوح دیده میشود.
میرزا … به اشعار فردوسی علاقه خاصی داشت به طوری که در گوراب زرمخ (مرکز تأسیسات نظامی جنگل) جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه و تهییج روح سلحشور افراد ترتیب داده بود.
در شورش شاهسونها همراه یفرم و سردار اسعد بختیاری به کمک ستارخان شتافت لیکن مریض شد و به تهران برگشت. سپس در غائله ترکمن ها که به تحریک شاه مخلوع (محمد علی شاه قاجار) روی داد، داوطلب جنگ شد و به «گمش تپه» رفت اما در یکی از جنگها گلوله خورد.
مجروح را به روسیه فرستادند ولی نه از نظر ترحم و انسان دوستی بلکه از محمدعلی شاه دستور داشتند که وی را در عرض راه به دریا بیندازند تا طعمه ماهیان بحر خزر گردد. اما ناخدای کشتی «قارص» که مردی سلیمالنفس بود زیر بار این عمل ناجوانمردانه نرفت و از اجرای فرمان سرپیچید. سپس پزشک کشتی را به مداوایش طلبید و هر دو نفر از زخم بیمار که از ناحیه سینه مجروح شده بود مواظبت کردند و به بادکوبهاش بردند و پس از چند ماه مداوا در بادکوبه و تفلیس به گیلان برگشت و برگشتنش مقارن ختم غائله محمدعلی شاه در گمش تپه بود.
میرزا به امر کنسول دولت تزاری در رشت به جرم داشتن فعالیت های آزادیخواهی از حق اقامت در وطن (ایالت گیلان) محروم شده بود و لذا چندی در تهران اقامت گزید و صدای اعتراض علیه بیدادگریهای همسایه شمالی بلند کرد. اما گوش شنوایی در مرکز وجود نداشت و اگر داشت امکان جلوگیری نبود.»(ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، ص۴۲-۳۵)
چنانکه میبینیم مرحوم میرزا کوچکخان یک فرد مبارز، ناسیونالیست، و معتقد به [صفحه ۱۴۹ کتاب] دین و ایمان بود که میخواست ایران را از سلطه بیگانگان خلاص سازد. مظهر این سلطه بیگانه زمانی روسیه تزاری در شمال و انگلستان امپریالیست در جنوب بود. اما در مرحلهای از تاریخ پرماجرای ایران که به وقایع این فصل مربوط میشود انگلستان تقریباً فعال مایشاء ایران شده بود و از مجرای یک حکومت مطیع و حلقه به گوش (دولت وثوق الدوله) خواب تحتالحمایه کردن ایران را میدید. میرزا کوچکخان حکومتی را که پای قرارداد ۱۹۱۹ را امضاء کرده بود نماینده ملت ایران نمیدانست و نهضت جنگل که او در رأسش قرار گرفته بود برای همین منظور، یعنی نفوذ استعماری بریتانیا از ایران، وارد میدان مبارزه شده بود. اگر میرزا از انقلاب کمونیستی روسیه حسن استقبال میکرد فقط به این دلیل بود که بلشویکها دشمن انگلستان بودند و این رهبر خداشناس امیدوار بود که با استفاده از نفوذ و قدرت کمونیست بتواند نفوذ استعماری بریتانیا را از ایران براندازد وگرنه یک فرد مومن و مذهبی مثل او امکان نداشت که با عقاید ماتریالیستی و ضد مذهبی بلشویکها (که اکنون دستگاه حکومت را در روسیه قبضه کرده بودند) موافق باشد. اما از نظر کمونیستها اهمیت میرزا کوچکخان فقط در این نبود که یک تشکیلات مستعد نظامی (یعنی قوای مسلح جنگلیها) را در اختیار داشت. اهمیتی که زمامداران جدید روسیه برای این مرد قایل بودند بیشتر از این لحاظ بود که: «می خواستند از وجود او و تماسهایی که با وی برقرار کرده بودند برای گسترش تبلیغات انقلابی خود در ایران استفاده کنند. میرزا کوچکخان در نظر کمونیستها از این حیث مهم بود نه شعارهای سوسیالیستی تودهپسند برای نهضت خود انتخاب کرده بود این شعارها را، حتی پیش از آنکه انگلیسیها قدم به گیلان بگذارند، تبلیغ میکرد. میرزا کوچکخان به تبعیت از شعائر اسلامی اصلاحاتی را تشویق میکرد که بالشویکها خوب میتوانستند از آن ها پشتیبانی کنند و در جریان همین پشتیبانی ها افکار و مرامهای انقلابی خود را تبلیغ نمایند.»(روح الله رمضانی، سیاست خارجی ایران، صفحه۱۵۴)}۱
ارجاعات:
۱_ کتاب: تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران (دوره قاجار تا پهلوی اول) درسگفتارهای دکترجواد شیخ الاسلامی/ به اهتمام: دکتر عبدالمطلب عبداله/ ناشر: رهیافت خط اول، تهران، ۱۳۹۴، چاپ اول/ ص۱۴۸،۱۴۹،۱۵۰
…………………………………………………………………………..
در بخش دوم که پس از این مطالعه می کنید ماجرای بریده شدن سر میرزا کوچک خان و ماجرای دفن او به نقل از سایت نمناک بیان میشود:
………………………………………………………………………….
تصاویر تاریخی از سر بریده میرزا کوچک خان
{یونس استادسرایی مشهور به میرزا کوچکخان جنگلی متولد ۱۲۵۷ مبارز انقلاب مشروطه و رهبر جنبش جنگل بود که در اعتراض به نقض تمامیت ارضی و استقلال ایران از سوی بیگانگان بعد از مشروطه قیام کرد.
با خروج قوای روسیه و انگلیس از گیلان و پیوستن وابسته نظامی شوروی به قوای دولتی ایران و حرکت آن برای سرکوب دولت انقلابی و تسلیم خالو قربان به این قوا، میرزا کوچکخان تنها باقی ماند. روسها نیز براساس توافق با دولت ایران از کمک نظامی به جنگلیها خودداری کردند. نبرد قوای دولتی با نیروهای اندک جنگل شدت یافت و سرانجام در ۱۲ آبان ۱۳۰۰ رشت به تصرف قوای دولتی درآمد، اما میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.
در حالی که میرزا بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود، در کوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یکی از عوامل سالار شجاع کشته و سرش بریده شد.
آخرین نامهای که به تاریخ ۵ آبان ۱۳۰۰ شمسی از میرزا کوچک خان به یادگار مانده، جملاتی از آن چنین است: …با رویه ای که دشمنانمان در پیش گرفتهاند شاید بتوانند به طور موقت یا دائم توفیق حاصل کنند، ولی اتکای من و همراهانم به خداوند دادگری است که در بسیاری از مهالک حفظم نموده است. افسوس میخورم که مردم ایران مردهپرستند و هنوز قدر این جمعیت را نشناختهاند. البته بعد از محو ما خواهند فهمید، که بودهایم و چه خواستهایم و چه کردهایم. …امروز دشمنانمان ما را دزد و غارتگر خطاب میکنند و حال آنکه هیچ قدمی جز در راه آسایش و حفاظت مال و ناموس مردم برنداشتهایم. ما این اتهامات را میشنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار میکنیم.
میرزا هم در شرایطی که فقط ۸ نفر از جنگلیان مانده بودند به همراه گائوک آلمانی (هوشنگ)یاور وفادار میرزا به قصد دوری جستن از شرایط موجود به منظور رفتن به خلخال در راه کوهستانی «گیلوان» میان برف و کولاک از حرکت باز میمانند و دچار سرمازدگی شدید شده، در شرف مرگ قرار میگیرند که مرد مکاری پیکر مرده آنان را به یاری عدهای از اهالی قصبهی «خانقاه» به آنجا منتقل میکنند(۳۰ آذرماه ۱۳۰۰ شمسی). در خانقا به دستور محمدخان سالار شجاع برادر امیر مقتدر طالش که عداوتی بین آنان و جنگلیان بود، سر میرزا از بدن او جدا شد. بدن را در همان قصبه دفن کردند. سر بریده میرزا این قهرمان ملی و آزادی و سردار جنگل را به رشت آوردند و به فرمانده پادگان تحویل دادند. سر بریده میرزا کوچکخان جنگلی را مدتها در کنار سربازخانه به نمایش گذاشتند. سپس خالو قربان [=خالو خان که زمانی از همراهان میرزا کوچکخان جنگلی بود]سر بریده را به رسم ارمغان به تهران نزد رضاخان برد و به دستور سردار سپه، سر میرزا را در قبرستان چهار راه حسن آباد که اکنون محل آتش نشانی است دفن کردند. یکی از دوستان میرزا مخفیانه سر میرزا را از گور گرفته و به رشت آورد و در سلیمان داراب رشت به خاک سپرد. پس از شهریور ۱۳۲۰ آزایخواهان گیلان محرمانه جسد میرزا را از قصبهی خانقاه به رشت آورده در جوار سر بریده میرزا مدفون می نمایند.}۲
ارجاعات:
۲ـ سایت نمناک
آرامگاه میرزا کوچک جنگلی در محله سلیمانداراب شهر رشت(استان گیلان)
مجسمه میرزا در میدان شهرداری رشت(استان گیلان)
با سلام و سپاس از زحمات ارزشمند تان. در پناه دادار مهربان باشید.

علیکم السلام
ممنونم که نظر نوشتید و ما را از لطف خویش بهره مند ساختید .
ما هم برای شما بهترین ها را خواستاریم
آدرس وب یا ایمیلی از شما ثبت نشده بود تا پیام را به آدرس شما ارسال کنم .
به هر حال از حضورتان خرستندم
بسیار بسیار مطالب جالب و مفید و خواندنی بود. میرزا ، این آزاده مرد و دیندار و بزرگمردی که نظیر وی در دنیا انگشت

شمارند نهایتا سر وی همانند اربابش حضرت سیداالشهدا بر روی سینه اش قرار گرفت و این آزاده مرد دارای حق بزرگی بر مردم ایران میباشد. ولی برای اعتلا و سربلندی ایران عزیز نه یک سر بلکه اگر سر به سر هم دهیم باز هم کاری نکرده ایم. از شما عزیزان هم که زحمت این سایت را کشیده اید بسیار بسیار سپاسگزارم و خیلی استفاده نمودیم با تشکر فراوان
ممنونم از نظر لطفتان
با نظرتان موافقم
برایتان در سال جدید آرزوی توفیق روز افزون دارم
در پناه حق